به گزارش شهرآرانیوز، از دید کیفی نیز گاه در جشنوارههای ادبی درخشیده و رتبههای برتر را به دست آورده اند و گاه نظر مساعد ناشران مطرح کشور را برای چاپ آثارشان جلب کرده اند. همچنین گاهی داستانهایی به قلم برخی از این بانوان در محافل دیده و شنیده میشود که اگرچه بازتاب چندانی ندارد، حاکی از قلم توانای آن هاست.
سمیرا شریفی خراسانی یکی از این نویسندههای توانمند است که سال ۱۴۰۰ نخستین کتابش را منتشر کرد. او متولد سال۱۳۶۴ است و در مقطع کاردانی رشته تدوین فیلم و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده است. تجربه جدی نگارش برای او از آغاز تحصیلاتش در رشته ادبیات در سال ۱۳۸۴ رقم خورده و در سالهای بعد، نوشتههایی از او در مطبوعات به چاپ رسیده است. شریفی تجربه نوشتن فیلم نامه را نیز دارد. گفت وگوی ما با او درباره کتابش، مجموعه داستان «آقای پست مدرن»، صورت گرفته است.
این طبیعی است که هر نویسندهای دنیا را به شکلی ببیند و سعی کند سوژه هایش را با تخیل خودش خلق کند؛ تخیلی که از تجربه زیسته نویسنده تغذیه میکند. هرچه این تجربه زیسته غنیتر باشد، خلق داستان متفاوت بهتر اتفاق میافتد. حالا نویسندهای تجربه هایش را در قالبی به اسم واقعیت و یکی مثل من در قالبی به اسم فانتزی ارائه میدهد. من سعی میکنم خمیرمایه داستان هایم را با تجربه زیسته خودم هماهنگ کنم و با سبک خودم آن را ارائه دهم.
گاهی در داستان هایم، گذشته از تخیل، شخصیتهای اسطورهای و افسانهای و نمادها را تا جایی که شناخت داشته ام، استفاده کرده ام، ولی نه به گونهای که همان شخصیتهای اسطورهای و افسانهای را از قصهها بیرون بکشم و در داستان هایم بیاورم. بیشتر، از آنها الهام گرفته ام یا سعی کرده ام اقتباس و بازتولیدشان کنم و بیش از آن کوشیده ام تا موجودات جدیدتری را در داستان هایم به کار بگیرم. فکر میکنم استفاده از این ظرفیتها میتواند باعث بکرترشدن فضای داستان شود.
من با محیط روستا ناآشنا نیستم و اگر آن را نمیشناختم، در باره اش نمینوشتم. اما درباره اینکه چرا این طور به چنین محیطی پرداختم، میتوانم دلایل زیادی را بیان کنم؛ اول اینکه اگر به بافت روستاهای امروز توجه کنیم، میبینیم هم از فناوری رایج در شهر استفاده میکنند و هم زبان و گویششان خیلی متفاوت از گذشته شده است.
از طرفی، حتما نباید زبان و گویش خاصی را برای آن به کار برد. ما امروز نمیتوانیم آن چنان فرقی بین روستا و شهر قائل شویم و شاید این پیش فرضی اشتباه باشد که فکر کنیم اگر داستان در روستا میگذرد، زبان و گویش یا فضای خاصی باید داشته باشد. پس اگر داستانهای من در دنیای رئال هم رخ میداد، چنین فضایی دور از واقعیت نبود و فکر میکنم داستانهای کتاب توانسته اند همسو با واقعیت این روزهای محیط روستا باشند. از طرف دیگر، باید به نیاز داستان و بستری که در آن رخ میدهد، توجه کنیم.
نویسنده به خصوص در داستان کوتاه سعی میکند تا جایی به فضا و موقعیت بها بدهد که در پیشبرد داستان کمک کند. او گاهی به همان جزئیات کم بسنده میکند و به اصل قصه میپردازد. درنهایت، همان طور که اشاره کردم، مکانها و روستاهایی که من انتخاب کردم، واقعی نیستند و در این روستاهای تخیلی من به عنوان نویسنده میتوانم لهجه یا فضای خاصی را با تلفیق واقعیت ایجاد کنم. اما اگر از فلان روستا یا فلان مکان مشخص نام میبردم، باید تا جایی که میتوانستم، به واقعیت وفادار میماندم.
من هم زنم و مثل بقیه زنها خیلی از دغدغههای رایج را دارم. فقط سعی کرده ام از زاویه جدیدی به این دغدغهها نگاه کنم و از کلیشههای مرسوم به نوعی فاصله بگیرم. نگاه زن محور در اصل بد نیست، اما مثل هر چیز دیگری اگر به افراط برسد، ممکن است با آن زاویه پیدا کنم.
در انتخاب زاویه دید، بیشتر از هر چیز به این توجه دارم که موضوع داستان را با چه زاویه دیدی میشود بیان کرد. طبیعتا هر موضوعی زاویه دیدی را میطلبد که امکانات بهتری برای بیان داستان فراهم کند، اما اینکه چرا شخصیتهای اصلی داستان هایم برخلاف جنسیت خودم هستند، برای من دغدغه و چیز عجیب وغریبی نیست. دلیل خاصی هم ندارم که چرا به استفاده از راویان مرد گرایش بیشتری دارم. شاید در کتابها و داستانهای بعدی ام بیشتر شخصیتها خانمها باشند. این یک انتخاب است و من موقع جمع کردن داستانهای کتابم بیشتر از اینکه به جنسیت توجه کنم، به این توجه داشته ام که داستانهایی را انتخاب کنم که با نگاهم در کتاب هم خوانی داشته باشد.
بله. در حال نوشتن و آماده کردن مجموعه داستان بعدی ام هستم و در کنار آن، یک اثر بلند را هم در دست نگارش دارم. من داستانهای کتاب «آقای پست مدرن» را قبل از سال ۱۴۰۰ نوشتم و در این چند سال، هم قلم و هم نگرشم به خیلی از مسائل تغییر کرده است. بااین حال، بیشتر کارهای جدیدم نیز در همین ژانر فانتزی خواهد بود.
نخستین کتاب سمیرا شریفی خراسانی از لحاظ داستان پردازی نمره قبولی میگیرد. این نویسنده مشهدی با مجموعه داستان «آقای پست مدرن» نشان میدهد که به اهمیت خلاقیت و سرگرم کنندگی ادبیات که متأسفانه امروزه بسیاری از نویسندگان داستانهای جدی فارسی از آن غافل اند، آگاه است و این ویژگیها را در حدی پذیرفتنی برای نوشته هایش رقم میزند.
در کتاب یادشده خلاقیت و سرگرمی و بخشیدن لذت روبه روشدن با متنی از جنس هنر، بر بستر داستانهایی محقق میشود که بیشترشان از واقعیت روزمره فاصله گرفته و به واقعیتی برساخته نویسنده رسیده اند. یکی از راهکارهای شریفی برای پردازش داستانهای غیرواقع گرای خود، آفرینش موجودات عجیب الخلقه است. او در نخستین داستان این مجموعه، «خروس بی محل»، ماجرای پیداشدن خروس جنگیای را روایت میکند که با قدرت اهریمنی اش زندگی صاحب خود را دگرگون میسازد.
یا در داستان «آقای پست مدرن» که عنوان کل مجموعه نیز هست، توله سگهای راه راهی را به تصویر میکشد که تنه شان به اندازه گورخر است. نویسنده همچنین وضعیتها و فضاهایی خیالی را شکل میدهد که به زندگی روزمره خواننده شباهت ندارد. در داستان آخرالزمانی «آخرین قبر خالی»، زمین آن قدر کوچک شده که دیگر جایی برای دفن مردگان نمانده است و اندک ساکنان آن نگران نبود گوری برای کالبدهایشان هستند. در نمونهای دیگر، «مورچههای سرسبز آقای لئو»، مردی هنرمند با زنی روبه رو میشود که به رغم نبودن، جسمیتی از او در جهان مرد حاضر است!
حتی هنگامی که ماجرا در فضایی کم وبیش واقع گرایانه میگذرد، عنصر وهم رویداد را به جایی برمی کشد که فراتر از عینیات جهان بیرونی است؛ مانند داستان «رسالتی برای نجات زمین» که راوی روان گسیخته اش در بخش عمده روایت، از چشم برادری به خودش مینگرد که وقتی جنین بوده، سقط شده است! مخاطب کتاب «آقای پست مدرن» با مجموعه رنگارنگی از سوژههای شگفت و خیالی و وهم انگیز روبه روست که غریب بودنشان آنها را جذاب کرده است. به عبارتی، نویسنده اولین گامش برای ورود رسمی به جرگه نویسندگان صاحب کتاب تألیفی را محکم برداشته است، هرچند نوشته هایش گاه چندان از خام دستی دور نیست!
نمونه خوانی سرسری و ویراستاری ضعیف کتاب، اگرچه نام دو ویراستار هم در شناسنامه آن آورده شده، در مواردی به بروز غلطهای فاحش دستوری و حتی املایی انجامیده است؛ مثلا میتوان از گزاره «برای اینکه در او دچار سوءظن نشوم [..]» (صفحه ۵۴) یاد کرد که منظور نویسنده چنین چیزی بوده است: «برای اینکه به شک نیندازمش» یا «برای اینکه او را دچار سوءظن نکنم»؛ یا ایراد هِکَسره در املای ترکیبهای «ماهیه معمولی» (صفحه ۶۱) و «شبیهه وزغ» (صفحه ۶۲) که درستش «ماهی معمولی» و «شبیه وزغ» است. همچنین میتوان به ترسیم نابسنده یا نادرست محیط روستا در داستانهای «خروس بی محل» و «مترسکهای بی قلب» اشاره کرد و از ابهام غیرضروریای گفت که به داستان «کیسه آب» آسیب رسانده است.
بااین همه، چنان که گفتیم، میتوان به مجموعه داستان «آقای پست مدرن» نمره قبولی داد. زیرا ویژگیهای مثبت آن به کاستی هایش میچربد. ایدههای جالبی در داستانهای کتاب آمده که نویددهنده ظهور نویسندهای باهوش و خلاق است؛ مانند شغل راوی در داستان «خروس بی محل» که جمع آوری لاشه موشهای دِه و تحویل آن به دهداری است یا مورچههایی با سر سبزرنگ در داستان «مورچههای سرسبز آقای لئو» که عامل خلق شاهکارهای هنری از قبیل تابلوی «مونا لیزا»ی لئوناردو داوینچی میشوند. این کتاب را نشر خیابان در نود صفحه چاپ کرده است.